کابل تو ای ديار غرور و حماسه ها

از رزم دليران تو صد ها سروده ها

از روزگار باستان تو سازد خبر همی

شيوا مدايح و خجسته قصيده ها

فرهنگ آريا ،  ترا پرشکوه ساخت

از فيض آنزمان تو هرجا ترانه ها

مردان نامدار تو برجا گذاشته اند

صد ها حکايتی و هزاران فسانه ها

از سعی مادران تو پروريده شد

دوشيزگان کار فهم ، برای عرصه ها

رودابه ای کابلی ، بيآورد رستمی

باشد به ياد رستم هرجا نشانه ها

مدفون خاک تو آثار بس بزرگ

رخشد قدامت تو ، ز نقش کتيبه ها

سيمای نو بهار تو رشک بهشت بود

از فيض مرغکان و گلبانگ چهچه ها

ليکن فسوس طرب ات پايه دار نبود

زردی گرفت بهار تو ز گردش زمانه ها

ويرانگران تو خوار و زبون شوند

وقتا که آه آتشين ات برآرد زبانه ها

بيچاره ساکنان تو طالب "عنايت" اند

جويای صلح و امن به دعای شبانه ها

توئیت

دیدگاه

دیدگاه شما چیست؟

تصویر زیر تبلیغاتی است

تصویر زیر تبلیغاتی است

تصویر زیر تبلیغاتی است

تصویر زیر تبلیغاتی است